ارباب و برده
ات و کوک خوابیدن
پرش زمانی صبح
ات ویو
امروز مرخصی بود و همه رفته بودن و فقط من موندم تو عمارت
ات : ارباب ... ارباب
کوک :هومم
ات : امروز مرخصی هست میتونم برم
کوک : نه
ات :چرا ؟
کوک : وقتی میگم نه یعنی نه
ات : چشم
رفتم حموم تو وان نشستم که دیدم در باز شد
ات : جیغغغ
کوک : مرض گوشم کر شد
ات : برید بیرون ارباب
کوک : رسمی حرف نزن
ات : کوک برو بیرون
کوک : نو موخام میخوام با عشقم بیام حموم
کوک آمد تو وان و ات رو گذاشت رو پاش و رو نیپل ات رو میمالید
ات ویو
حس خوبی میداد اما د.یکش زیرم بود
ات : کوک چیزت زیرمه
کوک : چیزم ؟
ات : دیکت زیرمه
کوک : میدونی الان میخواد توت باشه
ات : باشه ..چیییی
وووووو
شرط نداره
ببخشید اگه چرت شد نظرات رو کامنت کنید و دوستون دارم خداحافظ
پرش زمانی صبح
ات ویو
امروز مرخصی بود و همه رفته بودن و فقط من موندم تو عمارت
ات : ارباب ... ارباب
کوک :هومم
ات : امروز مرخصی هست میتونم برم
کوک : نه
ات :چرا ؟
کوک : وقتی میگم نه یعنی نه
ات : چشم
رفتم حموم تو وان نشستم که دیدم در باز شد
ات : جیغغغ
کوک : مرض گوشم کر شد
ات : برید بیرون ارباب
کوک : رسمی حرف نزن
ات : کوک برو بیرون
کوک : نو موخام میخوام با عشقم بیام حموم
کوک آمد تو وان و ات رو گذاشت رو پاش و رو نیپل ات رو میمالید
ات ویو
حس خوبی میداد اما د.یکش زیرم بود
ات : کوک چیزت زیرمه
کوک : چیزم ؟
ات : دیکت زیرمه
کوک : میدونی الان میخواد توت باشه
ات : باشه ..چیییی
وووووو
شرط نداره
ببخشید اگه چرت شد نظرات رو کامنت کنید و دوستون دارم خداحافظ
- ۷.۳k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط